ارتباط با كودك درون
راههاي مختلفي داره از جمله نقاشي ، نوشتن ،بازي خلاقانه و ... ( كه وقتي در زير ارتباط مغز و فعاليت متفاوت دو نيمكره ي مغز رو بخونيد متوجه مي شيد كه چرا اين روشها به شفاي كودك درون كمك مي كنند.)
اما قبل از هر چيز براي احترام گذاشتن به كودك درونمون و دادن حس اعتماد و امنيت به اون از همگي مي خوام كه يك دفتر براي خودشون بگيرن و اسمش رو بگذارن "دفتر شفاي كودك درون." اولين كاري كه بايد انجام بديم بستن يك عهد نامه با كودك درونمونه تا اون كودك بي قرار و نا آروم و وحشتزده كه ساليان سال اون رو زير خروارها خاك رها كرديم و به ناله هاش توجهي نكرديم بدونه كه حالا مي خوايم اون رو ببينيم و بشنويم.
بستن عهد نامه با كودك درون :
در ابتداي اون دفتر ، مداد رو به دست چپتون بديد و اين جملات رو _ به عنوان عهد نامه ي خودتون در برابر كودك درونتون _ بنويسيد :
به خودم اجازه مي دهم
كه كودك درونم نمايان شود
و مي گذارم كه احساسهايم را احساس كنم
و بگويم كه من خوبم!!!
خوب! شايد بپرسيد چرا بايد مداد رو به دست چپ بديم و با اون بنويسيم؟ پس به سراغ بقيه ي مطالب بريد تا از علت اين كار سر در بيارين.
ارتباط مغز با دست و كودك درون :
هر نيمه ي مغز انسان، سمت مقابل جسم را كنترل مي كند. يعني نيمه ي راست مغز، طرف چپ بدن و نيمه ي چپ مغز، طرف راست بدن را كنترل مي كند. هر نيمه ي مغز به كنشهاي معيني مي پردازد. مغز چپ، كنترل مراكز كلامي را به عهده دارد و فرايند تجزيه و تحليل و زبان شفاهي را كنترل مي كند، و به صورت بخش خطي و منطقي و عقلاني مغز توصيف مي شود. حال آنكه مغز راست عمدتا" با فرايند غير كلامي سروكار دارد و ادراك بصري و فضايي و همين طور بيان عاطفي و شهودي را در بر مي گيرد.
شيوه ي نقاشي براي ارتباط با كودك درون:
زبان طبيعي كودك ، هنرهاي خلاق و خصوصا" نقاشيه. كودكان به رغم تعلق به هر نژاد و طبقه يا سابقه ي اجتماعي و اقتصادي و به رغم داشتن هر نوع ظاهر و قيافه، در يك ويژگي مشتركند و اون زبان هنره. بچه ها قبل از اين كه نوشتن را ياد بگيرند با نقاشي احساسهاي درونشون رو به تصوير مي كشن. ( و بعضي وقتها اين كار رو با مجسمه سازي و گل بازي و ...نشون مي دن.)
نقاشي آدمها را از چهارچوب ذهني مستدل و بالغ اونها بيرون مي بره و به حال و هواي كودك فرو مي بره. بخش عمده ي نقاشي از نيمه ي راست مغز مي آيد.
بنابراين ما با نقاشي مي تونيم به خواسته هاي كودك درونمون پي ببريم. ( بعدا" در اين باره بيشتر توضيح مي دم.)
يك باور خطا: يك باور فراگير در بيشتر آدمها وجود داره و اون هم اينه كه تنها معدودي از آدمها با استعدادند و مي تونند از طريق هنر ، خويشتن را بيان كنند و مابقي ما حتي حق نداريم كه به فكر هنر بيفتيم. اين باور خطا حق مسلم و طبيعي بيشتر مردم رو _ كه از راه هنرخلاق بتونن كودك درونشون رو عيان كنند _ از اونها گرفته. واقعيت اينه كه همه مي تونند نقاشي كنند يا از طريق حركات موزون و موسيقي يا ساير هنرها خويشتن را بيان كنند.
والد نكوهشگر درون ما در اين باره چي مي گه؟بيشتر ما يك والد نكوهشگر در درونمون داريم كه نمي گذاره محض تفريح به فعاليت هنري بپردازيم و به ما ميگه : " اشتباه مي كني! تو كه نقاشي بلد نيستي! تو كه هنرمند نيستي! با اين كارهات بيشتر به نظر احمق مي آي! نقاشيت، خطت، نوشتنت، و در اصل هنرت، نا زيباست پس بي خيالش شو! "
اين والد نكوهشگر كه در اثر شستشوي مغزي ما در برابر تاثيرات جامعه به وجود اومده حرفهاش شبيه صداي پدر يا مادر يا معلم مدرسه ايه كه مدام بچه را مورد انتقاد قرار مي ده و اون رو تحقير مي كنه و بهش مي گه تو به اندازه ي كافي خوب نيستي! چه برسه كه بخواي بري سراغ نقاشي و هنر و ...(اين والد نكوهشگر در اصل همون طلسم زن پدر بدجنسه كه تو جلسه ي قبل براتون گفتم! )
نكته ي مهم : جواب اون دوستاني كه تحت تاثير انتقادهاي والد نكوهشگرشون مي گند :" من اصلا" نمي تونم نقاشي كنم ، پس يك راه ديگه براي ارتباط با كودك درون بگيد! "اينه كه :
به خودتون نگيد من كه نقاشي بلد نيستم پس چه طوري با كودك درونم ارتباط برقرار كنم! زبان هنر يك وسيله است تا احساس درونيمون رو بيرون بريزيم. من كه از شما نخواستم موزه ي لوور يا مهمترين مكانهاي دنيا رو نقاشي كنين كه مي گيد من كه نقاشي بلد نيستم!ببينم خط خطي كه بلدين؟! قطعا" بلدين! چون هر كودكي وقتي قلم به دست مي گيره بدون هيچ آموزشي اين كار رو بلده!
يادتون نره كه زبان پيچيده و عقلاني افراد بالغ، ما رو از قلب كودك درونمون دور مي كنه در حالي كه وقتي تصوير احساسهامون رو مي كشيم، به زبان كودك درونمون سخن مي گيم.
تمرين :در دفتر شفاي كودك درونتون، با دست راست و دست چپ ، جداگانه دو تا نقاشي از خودتون و تصوري كه از خودتون و محيطتون و والدينتون و اطرافيانتون داريد بكشيد.
شيوه ي نوشتن براي ارتباط با كودك درون:
وقتي ما با دستي كه بر آن تسلط نداريم( يعني براي راست دستهانوشتن با دست چپ و براي چپ دستها نوشتن با دست راست) در اين حال مستقيما"به كنشهاي مغز راست دسترسي پيدا مي كنيم.نوشتن با دستي كه به آن تسلط نداريم ، باعث مي شود مستقيم تر و شديد تر احساسهاي درونيمان بيان و عيان شود و همين طور به سطوح ژرف تر غرايز و حافظه ي عاطفي _ كه براي شفاي كودك درون حياتي است_ دست پيدا كنيم.
اما نوشتن با دستي كه به اون مسلطيم ، حرفهاي والدي رو كه درون ماست و پر از استدلالها و دلايل عقليه به گوشمون مي رسونه. شايد يكي ديگه از توجيهاتش اينه كه كج و معوج بودن و عدم كنترلي كه به هنگام نوشتن با دستي كه به اون تسلط نداريم تجربه مي كنيم، عملا" ما رو در حال و هواي كودك قرار مي ده.حتي افرادي كه تحصيل كرده هستند وقتي با دستي كه به اون تسلط ندارند شروع به نوشتن مي كنند؛ احساس مي كنند دارند به تجربه ي دوران كودكيشون بر مي گردند. حتي املا و دستورشون شبيه يك كودك ميشه.
اغلب ما دستي رو كه بهش تسلط نداريم عقب مونده مي دونيم! درسته! اون دست هيچ تمرين و آموزشي نداشته اما همين دست به اصطلاح عقب مونده مي تونه ما رو به سوي كودك درونمون راهنمايي كنه!
شيوه ي گفتگو با دو دست : ( يا به كار گيري هر دو نيمه ي مغز)
خوب! با توجه به مطالبي كه در بالا گفته شد ، مي تونيم يه تمرين خيلي جالب براي ارتياط با كودك درونمون انجام بديم .اين تمرين به شكل سوال و جواب توسط دو دست انجام ميشه. يه ورق كاغذ جلوتون بگذاريد و يك مداد. ( اگه براتون امكان داره اين كار رو با يك تخته سياه كوچيك و گچ هم مي تونيد انجام بديد. چون اين تخته سياه بيشتر مي تونه به شما حس دوران كودكيتون رو برگردونه.)
با دست راستتون از كودك درونتون سوال كنيد ( اينجا والد درون شماست كه سوال مي كنه. و سوال اون در اثر فعاليت نيمه ي چپ مغز شماست يعني همون نيمه اي كه حالا با بزرگ شدن شما بيشتر از اون يكي نيمه مغزتون ، ازش كار كشيديد و فعالش كرديد.) و بعد مداد رو به دست چپتون بديد و بگذاريد كه دست چپتون ( كه فعاليتش ناشي از فعاليت مغز راستتونه و كاملا" از احساسات دروني كودك درونتون پرده بر مي داره) با مداد پاسخها رو بنويسه. هر چي به فكرتون رسيد بپرسيد و پاسخ بديد. من چند تا مثال رو براتون مي نويسم تا نمونه ي اين سوال و جواب بين دست راست و چپ ( يعني بين والد نكوهشگر و كودك درون ) را ببينيد.
مثال :
(سوال با دست راست :) اسمت چيه؟
(جواب با دست چپ :) من بچه ام!
(سوال با دست راست:) چند سالته؟
(جوابهايي با دست چپ:)دو سال و نيم.
_ هفت سال ولي مگه واست فرقي هم داره؟
_ نمي خوام بهت بگم چون ازت بدم مي آد!
(سوالهايي با دست راست :)چه احساسي داري؟ از چي ناراحتي؟ دلت مي خواد من برات چي كار كنم؟
(جوابهاي مختلف با دست چپ:)
_دلم مي خواد گريه كنم. احساس مي كنم احمقم. ازت بدم مي آد!
_مردم اينقدر بهم ايراد گرفتي! ازت مي ترسم! تو غرغرو و بد اخلاقي! زشت هم هستي!
_ برو گمشو! من خوبم. اين تويي كه بي تربيت و احمقي! من خوبم!از اولشم خوب بودم!
_مي خوام بازي كنم! مي خوام تو خيابون بدوم و بستني بخورم! مي خوام پرواز كنم! اينقدر نگو بكن و نكن!
_دلم نمي خواد باهات حرف بزنم! مي خواي با من حرف بزني كه بعدش بزني توي سرم و بگي كه من خوب نيستم؟!
و.....
نكته : در اين گفتگوها شيوه ي نگارش و املاي درست و دستور زبان، هيچ اهميتي ندارند. تنها چيزي كه مهمه اينه كه در دادن پاسخ با دست چپتون فقط به احساس واقعيتون توجه كنيد و خودتون رو در پاسخ دادن سانسور نكنيد.اگه در ابتدا پاسخهاي صريح نشنيديد عجله نكنيد. كودك درونتون رو مدتهاست كه وادار به سكوت كرديد حالا لازمه كه مثل يه بچه يه كمي نازش رو به جون بخرين تا بهتون اعتماد كنه و باهاتون حرف بزنه! در سكوت به احساس درونتون توجه كنيد. صداي اون رو مي شنويد كه با شما حرف مي زنه !
_ در روش گفتگو با دو دست ، چه چيزهايي را مي شود از كودك درون پرسيد؟
به تدريج هر چيزي رو مي تونين از اون بپرسين! اين كه چه حسي به شما داره؟! از شما چي مي خواد؟! چرا خوشحال نيست؟! كي تو بچگيتون احساس تنهايي كرده؟! يا حتي مي تونين ازش بخواين خاطرات تلخش رو و لحظاتي رو كه شما يا ديگران دركش نكردين و به احساسش توجه نكرديد براتون تعريف كنه! ( حتي مداد رو به دست چپتون بديد و بگيد اون خاطرات رو براتون نقاشي كنه! بگذاريد خط خطي كنه! نقاشي كنه! هر جوري كه دلش مي خواد نقاشيهاش رو رنگ كنه! و همه ي احساسهايي رو كه توي خودش تلنبار كرده بيرون بريزه. سانسورش نكنيد. بهش نگيد چي بگه يا نگه. چي بكشه يا نكشه. فقط مداد رو توي دست چپتون بگذاريد و بهش بگيد هر چيزي كه بگه براتون محترم و عزيزه. بهش بگيد حالا براي اولين بار مي خواهيد به حرفهاش درست گوش بديد و ببينيد چي توي همه ي اين سالها ناراحتش كرده. اگه دلش مي خواد موقع نوشتن يا نقاشي يا بيان احساسش گريه كنه بگذاريد راحت باشه. بهش بگيد هر چي بگه تحقيرش نمي كنيد. هر حسي داشته باشه به اون اهميت مي ديد و حرفش رو مي شنويد. ( شما با دقيق فكر كردن به حرفهايي كه كودك درونتون مي گه و تعمق در نقاشيهاي اون مي تونيد به خيلي از صفات نيمه ي تاريكتون هم دست پيدا كنيد و در ضمن ببينيد چه چيزهايي باعث ميشه كه خودتون رو به اندازه ي كافي خوب ندونيد و دوست نداشته باشيد.)
نكته :در گفتگوي نوشتاري بين دو دست، دست مسلط و ماهر از طرف بخش بالغ وجود ما صحبت مي كنه و در نتيجه بيانگر نداي " والد" گونه است. اين طبيعت نداي بالغانه و والدانه است كه مهارت و تسلط رو ارج مي نهد و به همين دليل به هنگام گفتگوي نوشتاري " والد نكوهشگر" اغلب اوقات از شيوه ي نگارش آهسته و درهم و برهم دست نا مسلط( كودك درون) خسته و كلافه ميشه.
دست مسلط _ مانند يك والد بي صبر _ با كشيدن قلم از دست نا مسلط، سعي مي كنه تا سريعتر از كودك درون و به جاي اون پاسخ بده تا بتونه كنترل اوضاع رو در دست خودش بگيره. درست مثل پدر يا مادري كه وقتي از بچه اش سوالي مي كنين چون نمي خواد وقت حروم بشه تند تر از بچه پاسخ مي ده و مجال حرف زدن به بچه رو نمي ده!بعضي پدر و مادرها اينقدر اين كار رو تكرار مي كنند كه كم كم بچه گفتن احساس خودش رو يادش مي ره و به تدريج ياد مي گيره يا سكوت كنه يا هموني رو بگه كه پدر و مادر و ديگران دلشون مي خواد بشنون!
اين رويداد خيلي مهمه! مي دونين چرا؟! چون اين رويداد به خوبي نشون مي ده كه به سر كودك درون ما چي اومده! از خودتون سوال كنيد:
آيا كودك درون زير سلطه و نفوذ " والد درون" بي صبر و نكوهشگرمان قرار نگرفته؟!!
اما مسئله ي مهم اينه كه " خويشتن بي صبر والد گونه " نمي دونه كه " كودك درون" واقعا" چه احساسي داره! در نتيجه نمي تونه كه سخنگوي اون باشه.پس اگه نسبت به طرز نوشتن كودك درونتون يه واكنش انتقاد آميز داريد كافيست كه به واكنش درونتون توجه كنيد و به خاطر بياريد كه اين واكنش از طرف بخش " والد گونه ي نكوهشگر وجودتونه." ( بعدا" در اين باره بيشتر صحبت مي كنيم.) فقط اجازه بديد كه كودك درون _ با دستي كه بهش تسلط نداريد _ به نوشتن ادامه بده. اگه " والد نكوهشگرتون " به كودك درونتون گفت كه : " تو استعداد نوشتن يا نقاشي يا هيچ كار خلاقانه اي رو نداري. " فقط نظاره اش كنيد. اما نگذاريد كه والد نكوهشگرتون شما رو از ادامه ي كارتون باز داره. اگه لجاجت به خرج داد و بيشتر ازتون انتقاد كرد، ايمانتاون رو محكم تر كنيد و بيشتر اجازه بديد كه كودك درونتون با دستي كه بهش تسلط نداريد با شما صحبت كنه.
شيوه ي بازي و خلاقيت براي ارتباط با كودك درون :
همه مي دونن كه بچه ها از طريق بازي ياد مي گيرند، كشف مي كنند و مهارتهاشون رو پرورش مي دن. اگه بچه ها بدون فشار و انتقاد به حال خودشون گذاشته بشن شروع مي كنن به نقاشي و بازي با گل و يا خمير مجسمه سازي يا ساختمون سازي با مكعبهاي رنگي و اختراع جهان خاص خودشون از طريق نمايش و لباسها و نقابهاشون.اونها دسته ي جارو رو شمشير تصور مي كنن ! در قوطي فلزي رو به جاي سپر استفاده مي كنن! و ...يعني استعاره و تشبيه براي بچه ها يه امر طبيعيه و نيازي نيست كه كسي اين رو و لذت بازي خلاقانه رو به اونها ياد بده.
در بازي خلاق ، يكي از تواناييهاي ذاتي انسان است كه خودش را در كودك به بهترين شكل نشون مي ده. در حالي كه جامعه و بزرگترها ( والدها) عكس اون رو به كودك ياد مي دهند يعني به كودك مي گند كه معقول و اهل عمل بشه.اگر بخواهيم كه به طور كامل كودك درون را باز يابيم بايد بگذاريم كه اين خلاقيت ذاتي عيان بشه.اين جنبه ي خلاق كودك درون را " كودك جادويي " يا " كودك سحرآميز " مي نامند.
اين رو بدونيد كه هر بازي خلاقي كه در ته دلتون آرزوش رو داريد به عيان شدن كودك درونتون كمك مي كنه. بايد در كارهايي مثل مجسمه سازي و نقاشي و كار با مداد گچي و گل بازي و ماسه بازي و همين طور صرف وقت براي حركات موزون و حركات خود انگيخته و اجراي نمايشهايي كه كودك درونتون مي طلبه _ با كنار گذاشتن بخش بالغ وجود كه ميگه بزرگ شدي و وقت اين كارها نيست _ اوقاتي رو به اكتشاف كودك خلاق درونتون بپردازيد.مهمترين چيزي كه بايد بدونيد اينه كه با اين كارها، در حال انجام كاري خارق العاده نيستيد فقط داريد به كودك درونتون اجازه مي ديد كه به زباني فراموش نشدني ( بيان خلاق كه زبان مادري كودكه كه با اون متولد شده) صحبت كنه و آنچه را كه "جوزف كيمپل" " وجد زنده بودن" مي نامه، شخصا" تجربه كنيد! شور زندگي شادي انگيز ترين هديه ي كودك درون شماست.
تمرين :
يك دسته كاغذ سفيد و كاهي ، ماژيكهاي رنگي و مداد شمعي و رنگي، گچ مجسمه سازي و قيچي و مجله هاي عكس دار و ...تهيه كنيد. با كاغذها براي خودتون نقاب ببريد. نوار موسيقي پخش كنيد و تكون بخوريد! مهم نيست كه حركات موزون بلدين يا نه. فقط تكون بخورين و انرژيهاي نهفته ي كودكي رو بيرون بريزيد. سر انگشتاتون رو جوهري كنيد و تو دفترتون بزنيد. همه ي تمرينات رو در دفتر شفاي كودك درونتون انجام بديد و تاريخ بزنيد. ضرورتي نداره به صورت يك قانون و سر ساعت مشخصي اين تمرينات رو انجام بديد. انجام اين تمرينات هم زمان با هر تمرين ديگه اي كه داريد از وب انجام مي ديد هيچ منافاتي نداره. لازم نيست هر روز اين گفتگوهاي ميان دو دست يا نقاشي و بازيهاي خلاق رو انجام بديد. اگر چه هر چقدر بيشتر انجام بديد بيشتر سود مي بريد. خوبه كه ساعت مشخصي _ (مثلا" قبل از خواب شبانه) _ براي انجامش داشته باشيد اما داشتن شور و شوق هميشه از انجام دادن زوري يك تمرين بهتر و مفيد تره.همه ي تمرينها رو با هم انجام نديد. سر صبر و با حوصله.
نكته ي خيلي مهم :محرمانه نگه داشتن نوشته ها و تمرينهايي كه انجام مي ديد خيلي مهمه چون شما به شناخت كودك آسيب پذيرتون سرگرميد. البته خيلي عاليه كه كم كم اين تمرينها رو با ديگران انجام بديد تا كودك درونتون از تنهايي و انزوا رها بشه اما بسيار مهمه كه مطالبتون رو فقط با مشاور اصلحتون در ميون بگذاريد و فقط با كساني كه نسبت به شما و شفاي كودك درون شما بسيار حمايتگرند و با انتقادهاشون شما رو دچار احساس ترديد در انجام تمرينات نمي كنند.
يادتون باشه كه با گفتن حرفهاي كودك درونتون به كسي كه نبايد بگيد باعث احساس عدم اعتماد و عدم امنيت كودك درونتونمي شويد.
اگه نمي دونيد كه غير از مشاور اصلحتون حرفهاي كودك درونتون رو با چه كسي مي تونيد در ميون بگذاريد از روش گفتگوي دو دست استفاده كنيد و از كودك درونتون بپرسيد كه به چه كسي اطمينان داره كه شما با اون صحبت كنيد.پيش كساني كه پر از داوري اند و سعي مي كنند احساسهاو انديشه ها يا رفتارتون رو كنترل و داوري كنند حرف نزنيد.چون با اين كار نه تنها باعث شفاي كودك درونتون نمي شيد بلكه باعث آزار اون و پنهان شدن بيشتر اون مي شيد.
با تقويت " والد مهرآميز " و " والد حمايت گر" درون، كودك درون ما احساس نيرومندي بيشتري مي كنه و ما رو به سوي اقتدار درونمون هدايت مي كنه و به قدرت ضمير درونمون مي رسونه.
كودك درون در دل آدمي خانه دارد . وقتي دلمان را به روي كودك درون مي گشاييم، قلبمون رو به روي همه باز مي كنيم و به اين صورت منشا اقتدار راستين خويش _ عشق _ را مي يابيم.