Monday, 23 December 2024

تحلیل عشق ازنگاه زن ومرد

  • Monday, May 01 2017
 

نگاه به عشق، همیشه در نظرم شبیه نگاه کردن به ارقام نجومی یک بازار سیاه، پیچیده و سخت به نظر می آید.  منظر عشق، در نگاه  مردان و زنان  کاملا متفاوت و متضاد است. این تفاوت در دیدگاهها، از تفاوت در شخصیتها منتج می شود و این اختلاف در شخصیت ها؛ جنبه ای نسبتا اختصاصی به برداشت افراد از عشق می دهد. 

  در تحلیل عشق از نگاه مردان و زنان  در یک جمله می توان گفت :

مردها عاشق به دست آوردن و زنها عاشق نگه داشتنند.

چرا که در زندگی واقعی یک مرد همیشه مبنای موفقیت بر شمارش تعداد داشته ها  نهاده می شود و در زندگی یک زن؛ معمولا شمارش و تعداد اهمیت چندانی نداشته و در عوض؛  ماهیت و نگهداری قلمروها اهمیت پیدا می کند. 

به تعبیر دیگر، مردان شخصیت خود را با شمارش تعداد مایملک و مدالها و مقامهای اجتماعی حال و گذشته و آینده خود و در قدیم تعداد زنان و فرزندانشان برانداز می کردند و در این زمینه ها با یکدیگر  رقابت داشته اند،  هدف مادی اغلب مردها در زندگی  صرفا مقدار بیشتری از هرچیزی را بدست آوردنست، در حالیکه زنان؛ تنها به کیفیت قلمروی  فعلی  خود؛ از لحاظ حفظ و ارتقائ ماهیت  اهمیت می دهند و در احساس برتری با یکدیگر بر سر کیفیت  به رقابت می پردازند و نه کمیت. زنان معمولا گذشته های مطلوب و نامطلوب را در نگرش کلی به زندگی به فراموشی سپرده و به آرزوهای بلند، و  آینده هایی بهتر با حفظ و وسعت قلمروی عاطفی خود در قلب وابستگانشان چشم می دوزند در حالیکه مردان، داشته های گذشته را به عنوان افتخاراتی تا آخر عمر برای خود حفظ می کنند.

 ازینروست که یک مرد تنها تا زمانی می تواند عاشق زنی باشد که تصور کند  روزی می تواند او را هم جزوی از مایملک و دارایی های خود محسوب کند و با وجود این،  کل وجود یا قسمتی از وجود یک زن  برایش دست نیافتنی به نظر برسد تا حس نیاز بیشتر برای  به بدست آوردن و مقدار بیشتر ی داشتن از وجود  آن زن را در روان او تحریک کند. اما به محض به دست آوردن و مالک شدن، و شناخت تمام ابعاد حوضه ی وجودی آن زن، عشقی که بر مبنای نیاز به شناخت و تصاحب در وجود مرد ایجاد شده بود، رخ بر می بندد و جای آن را به مرور، عادت و یا حتی دلزدگی پر می کند.

از اینروست که زنهایی که خصوصیات خلقی کاملا مطیع و سر بزیر و قابل دسترس و بی رمز و راز را در وجود خود داشته باشند، به دلیل اینکه به راحتی تحت مالکیت یک مرد قرار می گیرند و پس از آن قادر به افزودن داراییهای مرد چه از نظر فیزیکی و چه از نظر ذهنی نیستند؛ معمولا از توجه دائمی  مرد زندگیشان به وجود خود بی نصیبند ..بعد از مدتی که تازگی وجودشان رنگ ببازد، مرد به وجود دائمیشان عادت کند و حضور آن  زن از لحاظ جسم و روان  جلوه ی افزاینده ای نداشته باشد، و به عبارتی تمام قله های وجودش توسط مرد فتح شده باشد، دیگر توسط مرد و شریک زندگی دیده  نمی شود و حتی در نهایت زیبایی، اغلب مورد استفاده یا سواستفاده فیزیکی و روحی و سپس بی محلی یا وانهادگی قرار می گیرد.

 اختلاف تاثیرشنیدن دوستت دارم- در روحیات مردان و زنان:

مردی که برای بدست آوردن قلب یک زن از جمله ی دوستت دارم بهره می برد؛ باید بداند که با گفتن این جمله و یا گفتار یا رفتاری که این معنی را در خود برانگیزد؛ قسمتی از ذهن و  روح آن زن را برای مدتی به خود مشغول کرده است. 

 زنی که چنین جمله ای یا مشابه آن را که از سوی مردی شنیده باشد؛ تا مدتی از یاد نمی برد و هر برداشت زنانه از افعال و گفتار یک مرد که ممکنست اعترافی به دوست داشتن آن زن باشد، در ذهن و روح آن زن تاثیری عمیق، شگرف و پیچیده دارد. لذا روایتست از پیامبر که به زنان خود این جمله را بگویید که جمله ی دوستت دارم هرگز از ذهن زنی بیرون نمی رود.

 یک زن اگر چنین جمله ای را از مردی بشنود و یا از رفتار و گفتار او چنین دریابد؛ به صورت غریزی به سمت آن مرد متمایل می شود و اگر بتواند  به این باور برسد که مرد ایده آلش او را دوست دارد، حتی در صورت کثرت وجود حیا و شرم غریزی زنانه تا زمانی که این حصول اطمینان از وجود او رخت بر نبندد تحت هیچ شرایطی  هرگز از او روبر نمی تابد.

 ولیکن اکنون و در جامعه ی فعلی علت عصبانیت ظاهری عمده ی زنان در صورت شنیدن این جمله اینست که مردان، این نقطه ضعف زنان را تاحدی به بازی گرفته اند و برای هرنوع به خدمت گیری و سواستفاده از آنان، از استفاده ی غیر ضروری ازین جمله ی تاثیر گذار، ابایی ندارند. لذا زنان قدرت تشخیص غریزی و اطمینان  خود را به صحت این جمله ها و نظایر آن از دست می دهند و گاهی در تشخیص غرضها و انتخاب افراد دچار اشتباه می شوند.

بعضی از دلایل ترک شدگی زنان و خیانت مردان:

در تحلیل عشق از نگاه زنان و مردان بیان شد که: مردها عاشق به دست آوردن و زنها عاشق نگه داشتنند.

در اینصورت، زنی که قبل از تعلق قانونی و عرفی به مردی  بی محابا جمله ی "دوستت دارم" را نسبت به او بر زبان می راند؛ در حقیقت خود را قبل از هرگونه احساس تعلقی از ذهن و  خاطر  مرد، بدور افکنده است.

مردی که قبل از ایجاد تعلق قانونی و عرفی، چنین جمله ای را از زنی بشنود، انگیزه ی بدست آوردن زن  را که منشا ء  غریزی ظهور احساس عشق در مرد است، از دست می دهد. زن را  از قبل،  مایملکی دست یافته تلقی کرده و تمام کشش و  احساساتش نسبت به او با شنیدن این جمله یا مشابه آن  از بین می رود.

 از آن پس،امکان دارد مرد، قلب و احساس  زن مذکور  را جزو  داراییهای باد آورده ی ذهنی خود محسوب کرده و تا سالیان متمادی، با افتخار در نزد دوستان و یا در ذهن، خود را مورد آرزوی زنی در دوردستهای تاریخ زندگی اش تلقی  کند که علی رغم تمایل آن زن، ازو روگردانده!

 روگرداندن مردان از چنین زنان جسوری، و ترک همیشگی آنها، نوعی عقده روانی را در آنها واگشایی می کند؛ عقده ی حقارت.

اغلب پیش آمده که چنین مردانی   از هر فرصتی برای دلربایی زنان بهره می برندولی  به محض درک تسخیر قلب زن، حتی بدون هیچ آلایندگی و تماس فیزیکی و جسمی، زن را به حال خود رها می کنند و به فکر فتح قلبها و  قلمروهایی تازه تری می افتند تا در خیال خود؛ فاتح همیشگی قلب زنانی باشند که جسورانه به آنها ابراز عشق کرده اند!

آنها بی خبرند که با این کار، فریب بزرگی از عقده های ذهنی خود خورده اند و جز در مواردی معدود و بیمارگونه؛ هیچ مردی پس از ترک یک زن؛ مدت زیادی در قلب آن زن باقی نمی ماند بلکه در اغلب اوقات؛ به محض ترک شدن، هوش طبیعی آن زن به سراغش آمده و او را از پستی و دون مایگی و بی لیاقتی مرد آگاه می کند و این باور که چه خوب که او را زودتر شناخته و شانس بزرگی آورده که سالها در دام چنین مرد حقیری گرفتار نمانده، به او شادی عظیمی می بخشد. 

در عین حال، طرد شدگی زنان از سوی مردان،پس از تعهد،بدون دلیل منطقی یا با دلایلی،نظیر مورد فوق و یا به دلیل بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی نظیر تنوع طلبی جنسی در مرد، معمولا به صورت تمایل به ایجاد ارتباط با زنان دیگر و یا تعلق خاطر ثانوی به زنی دیگر برای از بین بردن خلا عاطفی روانی -که از طریق ارتباط قبلی قادر به جبران آن نبوده است-  و به اصطلاح عشق دوم، بروز پیدا می کند.