Monday, 23 December 2024

پشت سرگذاشتن روزای سخت

  • Monday, Nov 20 2017

چهار راز برای پشت سر گذاشتن موقعیت‌ها یا روزهای سخت

 

تجربه زندگی انسان پر است از عشق، شور، خلاقیت، لذت، ارتباط، دلسوزی، خنده… و مزه شکلات. اما به دلیل اینکه ما انسان‌ها در فراز و نشیب‌های زندگی رشد می‌کنیم و یاد می‌گیریم، تجربه ما شامل موقعیت‌های سختِ زیادی هم هست که همه اینها باعث می‌شوند ما انسنا‌های کامل‌تری باشیم. کلید ماجرا این است که اجازه ندهید موقعیت‌های سخت زندگی، بهترین گوهرهای وجودی شما را از شما جدا کنند.

فکر کردن به بیشتر موقعیت‌های تکان‌دهنده‌ای که از پس‌شان بر آمده‌اید، به احتمال زیاد شما را ناراحت می‌کنند و خاطرات مرتبط با آنها ممکن است باعث تشویش، عصبانیت یا حتی غم شوند. به همین دلیل به مرور کیفیت زندگی شما را پایین ‌می‌آورند و این مخمصه‌ای است که بسیاری از ما با آن روبرو می‌شویم.

حالا وضعی را تصور کنید که قدرت عبور از همه این احساسات را دارید. منظور از «عبور» این است که دیگر از بابت چیزی در گذشته رنج نکشید. اما رازهای این کار چه چیزهایی هستند؟ در ادامه به چند مورد که ما می‌دانیم اشاره خواهیم کرد:

 

۱. ایده‌آل‌ها را کشف و سپس عبور از آنها را تمرین کنید

 

وقتی یک موقعیت بد قدیمی به سراغ‌تان می‌آید و احساساتی نظیر تشویش، عصبانیت، غم و … را به فوران در می‌آورد، به این معنا است که شما هنوز به یک چیزی ایده‌آل وفادارید که دیگر نمی‌تواند وجود خارجی داشته باشد و این تضاد شما را به رنج می‌اندازد.

شاید در ابتدا کشف ایده‌آل مورد نظری که شما را آزار می دهد سخت باشد اما با تمرین می‌توانید از پس آن برآیید. مثلا اگر غمگین هستید، یعنی که در آرزوی وضعی ایده‌آل به سر می‌برید، و حاضر به رها کردنش هم نیستید، ولی واقعیت زندگی با خواسته شما همخوانی ندارد.

مثلا شاید یکی از اعضای خانواده به شما ضرر یا صدمه‌ای برساند -شما غمگین هستید؛ چرا که آن فرد نباید به خودش اجازه آزار دادن شما را می‌داد. اما این ایده‌آل -حتی اگر منطقی باشد- به شما کمکی نمی‌کند، بلکه در حالِ اذیت کردن شماست. اگر می‌خواهید گذشته طور دیگری باشد، برای همیشه عصبانی و ناراحت باقی خواهید ماند چون این کار عملا شدنی نیست.

اولین قدم پیدا کردن همان ایده‌آل دست‌نیافتنی‌تان است. قدم دوم این است که آن را رها کنید. هر چند چشم پوشیدن بر خیالاتی که درباره ایده‌آل‌های خود دارید سخت است، اما اگر پی ببرید که یکی از آنها شما را به رنج می‌اندازد، می‌توانید آگاهانه آن را به بادها بسپارید و آزاد شوید.

بله، البته که در دنیای ایده‌آل هرگز خانواده شما موجب آزارتان نخواهد شد اما واقعیت چیز دیگری است. ایده‌آل را رها کنید و واقعیت را به آغوش بکشید: همه اعضای خانواده انسان هستند و طبعا انسان‌ها جایزالخطا. هیچ چیز زندگی ایده‌آل نیست و این حقیقتی است که باید آن را پذیرفت.

آرامش خاطر در بلندمدت حاصل این است که «آنچه هست» را کاملا بپذیرید، نه اینکه در آرزوی «آنچه باید باشد» بسوزید و همیشه نگران آن باشید. «آنچه هست» واقعیت است- باقی شمایید که با زندگی جروبحث می‌کنید.

 

۲. قضاوت‌های خود را کنار بگذارید

 

اگر هنوز مصرانه در حال قضاوت گذشته و روزهای قدیم هستید، تقریبا «عبور» از هر وضعیت سختی غیرممکن است. بگذارید دوباره یکی از وضعیت‌های سخت قدیم را بررسی کنیم. وضعیتی را انتخاب کنید که هنوز به آن احساسات منفی دارید. حالا از خود بپرسید:

  • آیا هنوز باور دارم که آن موضوع هرگز نباید اتفاق می‌افتاد؟
  • آیا هنوز باور دارم که پیامد آن باید متفاوت می‌بود؟
  • آیا آنچه اتفاق افتاده است را به خود گرفته‌اید؟
  • آیا کس دیگری را برای آن اتفاق مقصر می‌دانید؟
  • آیا خودتان را سرزنش می‌کنید؟
  • آیا باور دارید که عبور از آن وضعیت هرگز ممکن نیست؟

اگر جواب‌تان به یکی یا چند تا از این سوالات «بله» است، پس مانع عبور از آن تجربه بد و چیزی که باعث طولانی شدن رنج شما است، قضاوتتان است. قضاوت‌های شما درباره وقایع قدیمی، آن وضعیت‌ها را در ذهن‌تان حاضر نگه می‌دارند و از این رو تاثیر آنها ادامه پیدا می‌کند.

حالا شاید فکر کنید که «آنچه رخ داده بسیار ناگوار است، بعید می‌دانم بتوانم از آن عبور کنم!» اما کنار گذاشتن قضاوت به معنای این نیست که از آن رخداد رضایت دارید، یا حتی تاییدش می‌کنید؛ بلکه در عوض شما با این کار وزن منفی آن را که ناشی از قضاوت پیوسته است، از دوش خود بر می‌دارید.

وقتی شما قضاوت‌های منفی خود را کنار بگذارید، بلافاصله روحیه قربانی بودن را با پذیرش و حضور در لحظه‌های جاری تعویض خواهید کرد. پذیرش و حضور نیز ذهن شما را آزاد خواهند کرد.

 

۳. به رغم وضعیت تاریک، چیزی برای شکرگزاری پیدا کنید

 

خوشحالی همیشه ما را شکرگزار نمی‌کند، اما شکرگزاری همیشه ما را به تبسم وا می‌دارد. شاید بگویید این کلیشه است، اما نیست. شکرگزاری، شالوده است. و شادی به سادگی فقط تجربه مقدسِ زیستن با قلبی واقعا شکرگزار است.

آیا رسیدن به شکرگزاری به همین سادگی است؟ اصلا چطور باعث یک تفاوت بزرگ در زندگی می‌شود؟

بله، شکرگزار بودن به نظر ساده می‌آید، اما باقی ماندن در حالت شکرگزاری، به خصوص وقتی زندگی ما را ناامید کرده، بسیار سخت است. و همین مشکل‌ساز است. درست همان موقعی که احساس ناامیدی داریم، قدرت شکرگزاری از همیشه بیشتر است.

با این اوصاف بهترین رویکرد چیست؟

شاکر بودن با حاضر بودن شروع می‌شود. نمی‌توان ادعا کرد که بابت زندگی شاکریم ولی به آن توجه مدام نشان ندهیم. و حقیقت این است که با نگه داشتن گذشته در ذهن‌مان، همیشه داریم حال حاضر را هم سخت‌تر می‌کنیم ('چطور توانست این کار را با من بکند؟' رابطه شما را او در زمان حال را هم به خطر خواهد انداخت) یا وقتی که به وضعیت‌های مشکل‌دار آینده فکر می‌کنیم ('اگر به من خیانت کند چه؟' شما را به او در زمان حال بدبین می‌کند و قدر حضورش را نمی‌دانید). در زمان حاضر، وضعیت واقعی ما شاید از آنچه تصور می‌کنیم بسیار دور باشد. و ما می‌توانیم لحظات جاری را با شعف و شکرگزاری بگذرانیم، فقط کافی است که در حال حاضر باشیم.

وقتی ذهن ما به گذشته می‌رود یا درباره آینده گمانه‌زنی می‌کند، باید به بهترین شکل خودمان را از آن افکار بیرون بیاوریم، با هشیاری دوباره روی حال تمرکز کنیم. وقتی به حال برگشتیم، باید آن لحظه را همان‌طور که هست بپذیریم. واقعیت زمانی می‌تواند خراب شوند که ما آن را انکار کنیم یا با آن بجنگیم. در عوض می‌توانیم آن را بپذیریم، بابتش قدردان باشیم، و به‌تدریج آن را بهبود دهیم. این نیازمند تمرین است، زیرا قطعا در مواقع ناامیدی ما حس شکرگزاری را از دست می‌دهیم.

 

۴. کاری کوچک برای فردی دیگر انجام دهید یا برای مدتی دیگران را مرکز دنیای خود کنید

 

شما مرکز هستی نیستید، و با این حال در موقعیت‌های سخت زندگی چنین احساسی به شما دست می‌دهد. خیال می‌کنید که نقطه مرکزی سیبل هستید و همه تیرها به قلب‌تان می‌نشینند.

همه ما این تمایل را داریم که گاهی خود را مرکز هستی بگذاریم و ببینیم چطور قرار گرفتن در این نقطه ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اما این می‌تواند اثرات مضری داشته باشد، از احساس پشیمانی در موقع بر هم خوردن نقشه‌ها گرفته تا شک کردن به خودمان وقتی عالی نیستیم.

برای مثال شاید توسط یک نفر پس زده شوید (مصاحبه شغلی یا آشنایی برای ازدواج) و شرایط مطابق میل‌تان پیش نرود. در ابتدا شاید احساس بدی بکنید -فکر کنید که به اندازه کافی خوب نبوده‌اید. اما درست همین‌جا است که باید خود را نجات دهید و تمرکزتان را تغییر دهید. به جای درگیری فکری با این شرایط نامناسب، بهتر است به افردی فکر کنید که تجربه شما به کارشان می‌آید؛ می‌توانید از تجربه خود به آنها بگویید و راه‌های مقابله با آن را در میان بگذارید.

شاید یافتن انگیزه انجام این کار سخت باشد و نتوانید راحت به پیش بروید. اما هر روز یک قدم کوچک بردارید و احساس خوب آن را در باک خود بریزید و جلو بروید. چنین روشی شاید کوچک به نظر آید ولی به مرور اثرات آن احساس می‌شود.

 

قدرتِ واکنشِ شما

 

اگر فقط یک نقطه اشتراک بین این ۴ استراتژی وجود داشته باشد، آن اهمیت واکنش موثر ما به شرایط سخت زندگی است. وقتی ایده‌آل‌های خود را رها کنید، قضاوت‌ها را کنار بگذارید، و دست از غم‌خوردن بردارید، فضای کافی برای واکنش موثرتر به شرایط سخت زندگی را به خود خواهید داد. و این همه چیز را عوض می‌کند.

این چهار روش را می‌توان در همه شرایط به کار برد، حتی اتفاقات کوچک روزمره. وقتی با شتاب و نگرانی احساسی به موقعیت‌ها واکنش نشان دهیم، فقط مشکلات‌مان را روی هم ریخته‌ایم.