طرحوارههای ناسازگار اولیه :
«طرحواره درمانی درون مایه های روانشناختی را که شاخصه بیماران مبتلا به مشکلات منش شناختی هستند را مد نظر قرار مید هد . این درون مایه ها را طرحواره های ناسازگار اولیه مینامیم»(یانگ ، ۱۳۸۶، ص ۲۹).
خصوصیات طرحوارههای ناسازگار اولیه :
«الگوها یا درون مایههای فراگیر و عمیقی هستند، از خاطرات، هیجانات و احساسات بدنی تشکیل شده اند . در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در سیر زندگی تداوم دارند، درباره رابطهٔ خود با دیگران هستند، به شدت ناکارآمدند و برای بقایشان می جنگند با اینکه فرد می داند طرحواره منجر به ناراحتی او می شود . ولی با آن احساس راحتی می کند که این باعث می شود فرد به این نتیجه برسد که طرحواره اش درست است» (یانگ، ۱۳۸۶، ص ۳۰)
شیوه شکل گیری طرحواره
طرحواره ها در اوایل زندگی شکل می گیرند، به حرکت خود ادامه می دهند و بنا بر اصل حفظ هماهنگی شناختی (حفظ دیدگاه باثبات در مورد خود و دیگری) خودشان را بر تجارب بعدی زندگی تحمیل می کنند، حتی اگر هیچگونه کاربرد دیگری نداشته باشند.
طرحواره برای بقای خودش می جنگد و فرد با آن احساس راحتی می کند. افراد به سمت وقایعی کشیده می شوند که با طرحواره هایشان همخوانی دارد و به همین دلیل تغییر طرحواره ها سخت است.
چهار دسته از تجارب اولیه زندگی روند اکتساب طرحواره ها را تسریع می کنند
1- عدم ارضا نیازها: می تواند منجر به شکل گیری طرحواره هایی همچون محرومیت هیجانی و رها شدگی شود.
2- ارضا بیش از حد نیازها:
می تواند منجر به شکل گیری طرحواره هایی همچون وابستگی/ بی کفایتی و استحقاق بزرگ منشی شود.
3- آسیب دیدن و قربانی شدن: می تواند منجر به تشکیل طرحواره هایی همچون نقص/شرم، بی اعتمادی/بدرفتاری و یا آسیب پذیری نسبت به ضرر شود.
4- درونی سازی یا همانند سازی با افراد مهم زندگی.
علاوه بر این چهار دسته تجارب، خلق و خو نیز در شکل گیری طرحواره ها تأثیر دارد. حتی خلق و خو در درونی سازی با افراد مهم موثر است. خلق و خوی کودک تعیین می کند که آیا با ویژگی افراد مهم زندگی اش همانند سازی می کند یا خیر. مثلاً کودک افسرده خو احتمال کمتری دارد که سبک خوشبینانه والدین خود را در مقابل بدشانسی ها درون سازی کند زیرا رفتار چنین والدی آنقدر مخالف طبع کودک است که نمی تواند آن را جذب کند.
ابعاد خلق و خو عبارتند از:
پایدار یا بی ثبات، خوشبین یا افسرده خو، خونسرد یا مضطرب، حواس پرت یا وسواسی، پرخاشگر یا منفعل، بازیگوش یا تحریک پذیر، اجتماعی یا خجالتی اما نیازهای هیجانی هر انسان عبارتند از:
1- دلبستگی ایمن به دیگران (شامل نیاز به امنیت، ثبات، محبت و پذیرش)
2- خودگردانی، کفایت و هویت
3- آزادی در بیان نیازها و هیجان های سالم
4- خود انگیختگی و تفریح
5- محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری لذا تجاربی که فرد داشته و شیوه ی برآورده شدن نیازهایش و همچنین خلق و خوی فرد دست به دست هم می دهند تا یک طرحواره در فرد شکل بگیرد.