جمعه, 31 فروردين 1403

روانشناسی درد

  • چهارشنبه, اسفند 22 1380

روان‌شناسی درد!

درد از بدیهی­ ترین مفاهیم در زندگی بشر است؛ حسی عریان که از همان آغازین روزهای زندگی انسان همراه اوست. اما واقعا درد چیست؟ شاید در ساده‌ترین تعریف بتوان آن را احساس ناخوشایند قلمداد کرد! اما آیا واقعا این تعریف، شرحی جامع و مانع برای درد است؟ آن‌وقت مثلا حسادت که آن هم احساسی ناخوشایند است، یک درد محسوب می­شود؟

شاید در آغاز، شنیدن لفظ روان‌شناسی درد کمی برای ما عجیب باشد. اما وقتی کمی در آن دقیق­تر می­شویم، به این نتیجه می­رسیم واکاوی این موضوع، نیاز به ساعت­ها پژوهش و مطالعه دارد. در این زمینه، بی­نهایت پرسش وجود دارد و بی­نهایت پاسخ هم باید برای آن به دست آورد. این پرسش که آیا دردهای روحی هم درد هستند یا درد فقط باید جنبه فیزیکال داشته باشد؟ اینکه درد فیزیکال می­تواند به یک درد روحی تبدیل شود و بالعکس؟ یا برای مثال می­توان ساعت­ها به این موضوع فکر کرد که آیا ممکن است درد را با دستگاه خاصی اندازه گرفت؟ مثلا وقتی پای شما پیچ می­خورد بازوبندی را به دست شما ببندند و بگویند تو 17 واحد درد داری؟

و از همه مهم­تر، نحوه مقابله با درد است. روان‌شناسی درد به‌دنبال این موضوع است که چگونه می­توان اثرات مخرب درد را کم کرد و با آن کنار آمد؟ چگونه می­توان درد را از بین برد و آن را با حس خوشایندی جایگزین کرد؟

 وقتی نام درد به میان می­آید، ما معمولا به یک دست شکسته، یک بافت آسیب‌دیده یا چیزی شبیه آن فکر می­کنیم و تصور می‌کنیم حتما یک عامل فیزیکی باید وجود داشته باشد یا باید چکشی به دست ما بخورد تا دردی به وجود بیاید. درواقع این نگاه، نگاهی است که الان سال‌هاست که زیر سوال رفته است. به‌خاطر اینکه در این نگاه حتما باید عینیتی وجود داشته باشد. حتما بافتی مجروحی باید باشد تا آسیب را انتقال دهد و مغز احساس درد کند. نگاه مدرن به درد به این صورت است که درد، پدیده‌ای هیجانی است. انجمن جهانی مطالعه درد، این مقوله را تجربه هیجانی ناخوشایندی تعریف می­کند که می­تواند همراه با آسیب بافتی باشد یا نباشد. دیگر لزوم آسیب بافتی برای احساس درد، از تعریف آن حذف شده است.

 

چه التیام و پادزهری برای دردهای عاطفی وجود دارد؟

درست مثل کسانی که درد فیزیکی دارند؛ یعنی اگر کسی کمر درد داشته باشد، به او توصیه می­کنیم که دو کار اساسی انجام دهد؛ اول اینکه سعی کند ذهن خودش را از موضع درد منحرف کند؛ دقیقا مانند بچه­ای که قرار است واکسن بزند و اطرافیان حواس او را پرت می­کنند تا درد کمتری تحمل کند یا مثلا در بعضی دندان‌پزشکی­ها زمانی که پزشک روی دندان شما کار می­کند، مانیتوری بالای سر شما قرار دارد که در آن فیلم مناظر طبیعی یا بعضی نماهای سرگرم‌کننده را نشان می­دهند تا تمرکز فرد از جایی که درد در آن وجود دارد، پرت شود. درمورد درد عاطفی هم این کار باید انجام ­شود؛ پس اگر شما روی موضوعی که درد ایجاد می­کند، تمرکز کنید، بیشتر آن را حس خواهید کرد و یادتان باشد حتی اگر درد فیزیکی هم وجود داشته باشد، درصورت‌امکان نباید فعالیت‌های فیزیکی‌تان را به‌طورکامل کنار بگذارید. برای مثال به فرد می‌توان گفت اگر می­توانی جعبه را بردار، چیزی را جا­به جا کن! شاید کمرت درد بگیرد، اما این کار، بسیار برایت مفید است. یا مثلا اگر از پله‌ها بالا بروی، شاید زانویت درد بگیرد، ولی سعی کن فعالیت‌های فیزیکی‌ات را حتی­الامکان کنار نگذاری. درمورد دردهای هیجانی هم این موارد کاربرد دارد. اولا سعی کنید ذهنتان را از این قضیه بردارید و به روند عادی برگردید و ثانیا خودتان را بیشتر درگیر زندگی و فعالیت مثبت کنید که ذهن بتواند بازده معمولی خودش را برگرداند و یادتان باشد این موضوع هم اعتمادبه‌نفس و هم روحیه‌تان را بالا می‌برد و تقویت می‌کند. همچنین نباید تفریحاتی را که تا قبل از وقوع اتفاق انجام می­دادید، کنار بگذارید؛ چون حتی ممکن است بیشتر از قبل تفریح کنید. و نیز اگر کاری وجود دارد که برایتان آرامش‌بخش است، حتما به‌دنبال انجام آن باشید.

 

یادتان باشد بدترین کاری که در زمان داشتن درد می‌توانیم انجام دهیم، تمرکزکردن برروی آن درد است؛ چون هرچه بیشتر به آن فکر کنیم، آن را بزرگ‌تر می‌کنیم و درنتیجه تحملش سخت‌تر خواهد شد.. دیروز با چند تن از استادان بحثی داشتیم مبنی بر اینکه که با دادن مجموعه‌ای از تمرین‌ها تمرکز را از درد دور کنیم و آن را به‌سمت محرک­های هیجانی که می­تواند برای فرد اثر مثبتی داشته باشد، سوق دهیم. درمان درد هم همین است. باید یاد بگیریم که به درد فکر نکنیم و آن  را یک تجربه درنظر بگیریم و تمام دغدغه ما این نباشد که درحال‌حاضر با درد دست‌وپنجه نرم می‌کنم. در خیلی مواقع درد و ناراحتی می­تواند نتیجه مثبت داشته باشد. ما در ادبیات هم ابیاتی در تایید این موضوع داریم که بعضی دردها انسان را به تعالی می­رساند.