شنبه, 01 ارديبهشت 1403

دلبستگی

  • دوشنبه, ارديبهشت 09 1398

از جمله روانشناسانی که در این مورد نظریه پردازی کرده اند. اریک اریکسون است. اریکسون در زمره روانشناسانی است که سعی نمودند نظریه فروید را از غنای تازه ای برخوردار سازد.بنابر نظریه روانی اجتماعی اریکسون شکل گیری و تحول شخصیت طبق مراحلی و بر اساس تحول بدنی که تعیین کننده کشش فرد نسبت به جهانی خارجی، هوشیار شدن وی نسبت به آن و تعامل با آن است، تحقق می پذیرد. جهان مورد بحث جهانی است که در آغاز حدود نا مشخص مادر که در بر گیرنده تمامی محیط انسانی است تعیین می کند.( منصور- دادستان ، 1369)

از نظر اریکسون مرحله اول تحول روانی- اجتماعی که تقریباً معادل مرحله دهانی در نظریه فروید است (اعتماد در مقابل عدم اعتماد) نام دارد که از تولد تا یک سالگی را پوشش می دهد. همسانی، پیوستگی و همانندی تجربه به اعتماد منجر می شود و بی کفایتی، نا همسانی یا مراقبت منفی ممکن است عدم اعتماد را بر انگیزد. در این مرحله کودک نیاز دارد که با دیگری رابطه برقرار نماید تا از این راه نیازهای خود را تأمین کند.

کودک معمولاً نخستین رابطه را با مادر برقرار می کند. او باید بتواند در کنار مادر  احساس ایمنی به دست آورد. یعنی این احساس را که مادر دائم برای ارضای نیازهای او باید بتواند کنار او بماند مراقبت های منظم و محبت آمیز برای ایجاد احساس اعتماد در کودک ضروری است، خصیصه تکراری ارضا کننده این مراقبت ها موجب می شود که بعدها کودک بتواند ناکامی موقت را بهتر تحمل کند یا بتواند یک ارضا فوری را به تعویض اندازد (منصور دادستان، 1369)

 در واقع به محض انکه کودک شروع به راه رفتن می کند به استقلال دست می یابد با اجبارهای اجتماعی روبرو می شود.طی این مرحله خود رهبری و به تنهایی عمل کردن در کودک آشکار می شود.اریکسون بر اهمیت باز خورد والدین در این مرحله تأکید می کند و معتقد است که نباید کودک را در رفتارهای ناشیانه اش دچار شرمساری کرد و شرمنده سازی برای هر کسی زیان بخش است. مخصوصاً برای کودک به کندی سوی استقلال ره می سپارد و هنوز به ظرفیت های خود اعتماد ندارد ( منصور دادستان ، 1369)

اریکسون معتقد بود که کودکان در سال دوم زندگی می کوشند تا در مقابل والدینشان احساس استقلال رای و عدم وابستگی کنند، کودکانی که نمی توانند به حس استقلال رای نائل شوند ممکن است امادگی پیدا کنند که دچار احساس شرم و تردید شوند و نتوانند به طور مستقل کاری انجام دهند. اریکسون هنگام بحث درباره این مراحل و مراحل بعدی زندگی جوهر اصلی عقیده فروید را حفظ کرد. نظریه او از این لحاظ با فروید تفاوت داشت که او بر مراحل روانی- اجتماعی تاکید می کرد و حال آنکه فروید بر مراحل روانی – جنسی تاکید داشت ( ماسن و همکاران ، 1375)