زن و مـرد بـا اعـمـال زير مـيــان خـود فــاصله عاطفي ايجاد ميكنند:
1- صحبت نكردن با يكديگر
2- با عصبانيت صحنه را ترك كردن و در را محكم پشت سر خود بستن
3- در نـهايت يكي از طرفين كوتاه آمده اما در باطن از خشم به خود مي پـيـچـد و در دل ميگويد: "دفعه بعد تلافي ميكنم."
4- خودداري از ابراز عشق و محبت.
يـك تـصور غـلط در مورد اختلافات وجود دارد و آن اين است كه "صـلح و آرامـش طبـيـعـي بوده اما اختلافات و ناسازگاري ها غير عادي ميباشند." اما حقيقت آن است كــه هرگاه دو فرد با يكديگر در ارتباط باشند، بروز اختلافات طبيعي و اجتناب ناپذير خواهد بود. بـروز اختلافات دلايلي دارد كه به مهمترين آنها ميپردازيم:
1- عدم ارتباط موثر: ناتواني از در ميان گذاشتن عقايد و احساسات ، طـرف مـقـابل را مجبور ميكند كه تنها فكر شما را بخواند. ما نيز بدون علت فـكر طــرف مقابل را خوانده و واكنش او را پيش بيني مي كنيم. ايـن گونـه رفتار معمولا در ما ايجاد بد گماني كــرده و نگراني و اظطراب را بر مي انـگيزد و پـس از مـدتــي اعتماد به يكديگر كم رنگ شده و ما دائما بدگمان بوده و حالت تدافعي به خود خواهيم گرفت.
2- تفاوت در ارزشها، عقايد و انتظارات: اين اخـتـلافـات هـنـگـامـي كـه مـا از عـقـايـد متعصبانه و غير قابل انعطاف در مورد انجام صحيح امور پيروي ميـكنيم، در تــصميم گيري هاي ما ايجاد تداخل مي كنند. عقايد و ارزشهاي متفاوت زمينه را مهيا ميكند كه دو فرد اهداف متفاوتي را برگزيده و يا براي دستيابي به يك هدف واحد روشـهـاي مخـتـلفــي را بـرگزينــند و از آنجايي كه دستيابي به هر هدفي مستلزم سرمايه گزاري زمان، تـلاش و كوشش و همچنين فدا كردن برخي امور ميباشد، دو فـرد قـادر بـه پـيروي يك هدف بدون فداكردن فرد مقابل نخواهد بود.
3- نزاع بر سر فرد تصميم گيرنده: عـدم توافق بر سر آنكـه چـه كـسي بـايـد تـصدي امور را بعهده داشته باشد و بقولي رئيس باشد و يا تصميم گيري در مورد نـحوه انـجـام كارها ميتوانند علت بروز اخلافات باشند.
4- اختلاف بر سر نقش و وظيفه: اگر ديد طرفين نسبت به وظايـف مـتـفاوت بـاشــد، زمينه ايجاد اختلاف فراهم ميگردد. مثـلا هـرگـاه نقش و وظيفه زن با نقش و وظايفي كه شوهرش از وي متصور ميباشد متفاوت باشد، با يكديگر سازگاري نخواهند داشت.
5- اختلافات حل نشده گذشته: هـر انـدازه كـه تـعداد اخـتـلافات گـذشته ميان دو فرد افزايش مي يابد، احتمال بروز اختلافات آينده نيز افزايش مي يابد. بـرخـي از افراد از آنكه اختـلافـات خـود را مـطـرح كـرده و حـل و فصل كنند ابا دارند. زيــرا خـاطـرات اخـتـلافـات و كشمكشهاي گذشته هنوز آنها را آزار ميدهند. اختلافاتي كه موجب پديد آمدن زخمهاي روحي از جانب اعضاء خانواده، دوستان صميمي و يا همكاران امين وي در گـذشته بوده است.
6- بهره وري پايين: تـوانايي انجـام وظـايـف و دستـيـابي بـه اهـداف از اجزاء ضروري در محيط كار و خانواده ميباشد. اگر وظيفه انجام نپذيرد ما خشمگين مي گـرديـم و هـرگــاه شـخـص مـقـابل به عصبانيت و خشم ما با انجام دادن آن وظيفه واكنش نشان دهد، آن وقت عامل خشم به منظور نتيجه گرفتن در آن رابطه برقرار ميگردد. زن و شوهرهايي كه در ازدواجشان بهره وري پاييني دارند معمولا عادت دارند كه نق بـزنـنـد و يـا مـقابـلـه بـه مثل كنند (اگر تو اين كار را بكني منم آن كار را مي كنم) و انتـقـادگـر مـي شـونــد.